اسب* معذرت* موموخ*
1- صبح برنامه کودک داشت گور خر نشون میداد.صدات کردم وبهت گفتم کیمیا جون بیا ببین مامان داره گور خر نشون میده ببین چقدر خوشکله.وبعد مشغول تماشای تلویزیون شدی .منم رفتم تو اتاق که اونجا رو مرتب کنم بعد چند دقیقه اومدی پیشم و بهم گفتی مامان دودر(گورخر)دوست ندارم اسب دوستدارم. من 2- وقتی میخواستم جاتو مرتب کنم نذاشتی پریدی رو تشک وشروع کردی به بازی کردن.منم از اتاق اومدم بیرون رفتم آشپزخونه.بعد اومدی پیشم وگفتی مامان چای.گفتم چرا نذاشتی جاتو مرتب کنم منم بهت چای نمیدم از آشپزخونه رفتی بیرون بعد از یکی دو دقیقه اومدی وگفتی مامان مدان(مژگان) معسرت(معذرت) 3- ...
نویسنده :
مامان کیمیا
1:18